#آسای_من_(جلد_اول_و_دوم)_پارت_124

- مردناشناس: حالت خوب نیست بیا سوارشو خودم میرسونمت .

+ خودم میرم مزاحمت نمیشم .

- زر نزن دیگه باز من بهت رو دادم؟ سوار شو تا اعصابم بهم نریخته .

با بغض در ماشین رو باز کردم و روی صندلی عقب جای گرفتم .

نزدیکای خونه بودیم که با دیدن بستنی فروشی دهنم آب افتاد و حسابی هوس کردم .

لبم رو با زبونم تر کردم و با ترس گفتم :

- میتونم یه چیزی بگم؟

+ بنال گوش میدم .

- میشه ماشین رو نگهداری برام بستنی بخری؟

+ شکم صاحب مردت میمیره دو دقیقه کار نکنه؟؟

- خب چیکار کنم هوس کردم تروخدا ...

+ کارد بخوره شیکمت صبر کن الان میام .

ماشینو پارک کرد کنار خیابون و به سمت بستنی فروشی رفت .

بعد از چند دقیقه با دوتا بستنی شکلاتی سوار ماشین شد و یکیشو داد دست من .

چشمکی شیطونی زدم گفتم :

- میبینم که خودتم دلت هوس کرده بود !!

+ حرف اضافه نزن بستنیتو کوفت کن تا از پنجره بیرون ننداختمش .

گازی به بستنی زد که دور لب های خوش فرمش بستنی مالیده شد، تا خواست با دستمال دور دهانش رو پاک کنه ، فوری از عقب


romangram.com | @romangram_com