#آسانسور_پارت_99

اينم از كار الانت ...وقتي يه توبيخ بگيري و اسمتو بزنم رو برد مي فهمي كه از اين به بعد ...چطور رفتار كني

و بعد با عصبانيت:

تاجيك- مگه تو مسئول مريضاي اون اتاق تو نيستي ...؟

دهنم خشك شده بود ...فقط تونستم سرمو تكون بدم

تاجيك- مسئولش تويي.... اونوقت بايد بچه ها به جاي تو برن...

از دست خودم خيلي عصباني شدم....

.سرشو تكون داد..و دستشو به طرف در گرفت

تاجيك - زود باش ..عجله كن

.كمي هول كرده بودم ...انگار اولين بارم بود ..حتي نمي دونستم بايد كدام اتاق برم ....

فقط مي خواستم از زير نگاههاي اعصاب خرد كنه تاجيك در برم ...

بي هدف از اتاق خارج شدم و... به يه طرفي حركت كردم ..مثل گيجا رفتار مي كردم ....با در امدن فائزه به همراه برادر مريض از در اتاق.... فهميدم كه بايد كجا برم ....

سرعت قدمها بيشتر كردم ...و خودمو به اتاق رسوندم ...صبا و محسني بالا سرش بودن...

محسني- اين چرا بخيه هاش باز شده ....

صبا كه كمي هول كرده بود...

صبا- اصلا خونريزيش بند نمياد ...

محسني - تا اتاق عملم....... نميشه تكونش داد...

محسني- بايد موقتا خون ريزيشو بند بياريم ...تا برسونيمش به اتاق عمل ....

صبا سرشو اورد بالا ...تا منو ديد

romangram.com | @romangram_com