#آسانسور_پارت_92
من نزديك به گوشي بودم ...برداشتمش
- جونم سوسن جون
سوسن- زنگ زدم اگه هرو كر داريد زودي تمومش كنيد.
.كه داره يه راست مياد بخشتون
- واي
سريع سر جام سيخ نشستم و رو به بچه ها طوري كه سوسن بشنوه
- بچه ها اماده باشيد ..دختر ترشيدمون داره مياد ..
صبا بسته پفكو برداشت ..فائزه هم پريد تو اتاق ..فاطمه هم به بهانه سر زدن به مريضا از ما جدا شد
-ای بابا گفتم دخترمون.... نگفتم ملك الموت كه ....هول كرديد
با عجله دور دهنمو با دست پاك كردمو و مقنعه امو تكون دادم ....
و كمي از موهامو كه ريخته بود بيرون و دادم تو ...
صبا اروم امد پيشم نشست
و خودشو به ظاهر مشغول پرونده ای كرد ...
چشمم خورد به ته سالن ..
romangram.com | @romangram_com