#آسانسور_پارت_25
همراهش.. تازه وارد اتاق شد..:
دستون درد نكنه....خيلي زحمت مي كشيد
- خواهش مي كنم ما كه كاري نمي كنيم...همش انجام وظیفه است
خوشبخت شي دخترم...
- هستم مادر جان
بيشتر بشي
با خنده:
- ممنون...
به بيماري بعدی كه تازه اورده بودنش رسيدم...
خوب بذار ببينم ...تخت 13/2
- به به مي بينم كه اپانديس جا به جا كردي جناب
مريض با داد .:
.شما ها كجاييد؟... دارم از درد مي ميرم... كسي هم نيست كه به دادم برسه ...تازه داري برام جوكم تعريف مي كني ...
مردي كه همراهش بود با صداي فريادش به سرعت پرید تو اتاق ...
چي شده بهزاد جان؟
بهزاد- دارم از درد مي ميرم ....
به ليست داروها نگاه كردم هيچ دارويي براش تجويز نشده بود ...
-خيلي درد داريد...؟
romangram.com | @romangram_com