#آسانسور_پارت_19
- اين درست بشو نيست.. خودتونو خسته نكنيد
كمي كه ور رفت.... خودش رفت پشت فرمون و استارت زد
- عجب اقاي با اجازه اي ..لابد .ارث باباشو داره روشن مي كنه ديگه
دست به سينه وايستادم ....
كه ديدم بعد از يه بار استارت زدن ديگه استارت نمي زنه ....
رفتم به طرفش و سرمو خم كردم ...
محمد با ارامش و در حال حرص خوردن :
محمد- خانوم صالحي ؟
با لبخند :
- جانم
محمد- اخرين بار كي بنزين زديد؟
چشمامو كمي چرخوندم و به درو ديوار نگاه كردم ...
- به گمونم پريروز بود ...
لبمو كج كردم
- اره...حالا چطور؟
محمد- ماشين بدبخت حق داره روشن نشه چون بنزين نداره
- اه جدي
به خنده افتادم ....
romangram.com | @romangram_com