#آسانسور_پارت_176
ايدا كه حرصش گرفته بود نگاهي بهم كرد و ديگه از جاش تكون نخورد
- خوب كه چي؟ چرا روشنش نكردي؟
مرواريد زودي بهم نگاه كرد
- مي خواستي بگي ماهواره نديده ايم .... كه ديدي... لااقل روشنش مي كردي ...كه ازرو به دل نمرده باشيم
ايدار با عصبانيت از جاش بلند شد و رفت به طرف اشپزخونه
با نيشخند تيكه دادم به عقبو و به مرواريد از دست رفته نگاه كردم
-عزيزم عزيزم ....اون هيچ پخي نيست ..تو چرا گرونش مي كني ...
-تو رو خدا يكم به حركتاي بچگانه اش نگاه كن
-مطمئن باش جناب سهند از این مدلياش خوشش نمياد ...
-هرچند ...توي گاگولم به دردش نمي خوري ..بس كه زود خودتو مي بازي ....
خيلي جدي و با نارحتي بهم خيره شد
-....شوخي كردم بابا... اروم باش ... اصلا يه چيزي
-مردا از دختراي مغرور بيشتر خوششون مياد ...تا از دختراي پر عشوه
-اگرم اين جناب امد .... جلوش سرخ و زرد نمي كنيا ....
-كه اون بگي زردي من از تو...تو ام با ذوق بگي سرخي تو از من ..از اين شر و ورا نيايا
-اصلا بهش محل نده ....بعد ببين چطور ..برات دست و پا مي زنه...و .مي افته به پات
romangram.com | @romangram_com