#آسانسور_پارت_161

-شايد

با عصبانيت به طرفم بر مي گرده

مرواريد- شايد چي منا؟

-عزيزم چرا داغ مي كني ؟... واقعيت بين باش

و بعد با خنده :

-شايد منظورشون...من بودم

يهو ساكت شد و رنگش پريد

- عزيزم این نشد ...يكي ديگه .....چيزي كه زياده پپه ...تو هم كه استعداد خوبي در پيدا كردن پپه داري

چنان به عمق چشام خيره شده كه احساس كردم..نياز مبرمي.... به تخليه فوري معده ام..البته تو دستشوي ...و اونم تو توالت فرنگي .....همراه با مجله هاي درپيت زرد ..دارم



از نگاش خيلي ترسيدم و با هول كردن ساختگي ......سريع سرمو تكوني دادم و گفتم:

- نه نه......فكر نكنم كه اون انقدر خوش سليقه باشه... كه دست رو من بذاره



مرواريد- منا منظورت از این حرفا چيه؟ ..چيزي بهت گفته؟

سرمو با ناراحتي انداختم پايين

- اوهوم

...حالا چشماش شده بود..درست مثل گور خري كه از ترس رو در رويي با يه شير درنده به دو دو كردن افتاده باشه



romangram.com | @romangram_com