#آسانسور_پارت_162


- خب اره همون روز بود .

-.اي دل غافل اونطوري نگام نكن... زبونم بند مياد... بهتره پشت بهم وايستادي ..تا بهت بگم ....

- خواهش مي كنم بر گرد ..واقعا برام سخته

به وضوح حلقه اشكو مي تونستم تو چشماي بادوم تلخيش ببينم

"اخ خدا... چرا من انقدر از اذيت كردم ملت ..هميشه خر كيف مي شدم ...."

مرواريد- منا

- جون دلم

مرواريد- خواهش مي كنم بگو

- باشه تو برگرد... من بهت مي گم

دستاشو مشت كرده بود

چقدر رفته بودم رو اعصابش

خندمو قورت دادم كه صدام تابلو نشه

-تو كشيك شب بودي و منم تو خونه .... ..و همونطور كه به تو قول داده بودم كاراي بد بد نمي كردم ...

- مي فهمي كه ...؟

مرواريد- منا كمتر زر برن ....برو سر اصل مطلب

- چشم.... زرو بي خيال ميشم.... كه تو زودتر به زر اصلي برسي

از خنده ... نفس كم اورده بودم و كمي صدام مي لرزيد


romangram.com | @romangram_com