#آسانسور_پارت_147
تاجيك نزديك در بود كه نگاش به من افتاد ..
تاجيك-..صالحي بچه ها نيستن ..اينو به زير زمين..... بخش سر د خونه ببر و تحويل بده ...
- من؟
تاجيك- پس كي ؟
- این كدوم بيمار ه ...؟
تاجيك- همون ديشبيه ..امروز حالش بهتر شده بود ..اما نمي دونم چطور......
.متا سفانه تموم كرد..خانواده اش قراره تا بعد از ظهر بيانو تحويلش بگيرن
بغضي به گلوم چنگ انداخت ....و واژه همون ديشبيه چند ين بار تو مخم راه رفت
"نكنه به خاطر سهل انگاري من بوده ....واي خداي من ..."
تاجيك پرونده رو به دستم داد..
- اين كه حالش خوبـــــ
تاجيك- زود تحويل دادي برگرد....
-اما اينكه كار من نيست
تاجيك- صالحي چرا بايد براي هر كاريي كه به تو مي دم يه توضيحم داشته باشم ؟ ...
سرمو با بغض گرفتم به سمت پايين و اون ازم دور شد
مردي كه تختو حركت مي داد به حركت افتاد ..با قدمهاي شل به راه افتادم ..باورم نميشد ....
اشك تو چشمام جمع شد...
romangram.com | @romangram_com