#آسانسور_پارت_138


مراوريد- خاك تو گورت انگار نه انگار ...

برگشتم طرفش



مرواريد – باشه بابا ....برو بخواب ..هرچي كمتر ببينمت ....اعصابم ارومتره



شونه هامو انداختم بالا و به طرف اتاقم رفتم و مثل خرس افتادم رو تختم

صبح با مشت و لگداي مرواريد دل از خواب كشيدم و دل دادم به چرت و پرتاي اول صبحش ....مثل:



پاشو ديگه.....دير شد

پاشو اگه دير برسيم ..تاجيك پوستمونو كنده ..

پاشو تا به ترافيك نخورديم

پاشو تا شوهر برات پيدا نكردم

و هزارتا پاشوي ديگه كه هر صبح گوش بد بخت منو با هاشون نوازش مي داد



تا منو سوار ماشين كنه فكر كنم حسابي جون به لب شد ..و هزارتا فحش هم نثار وجود نازنينش كرد كه چرا دوست منه



انقدرم خواب الود بودم كه مرواريد ترجيح داد قبل از اينكه من بفرستمش اون دنيا خودش رانندگي كنه ...وكاري كنه كه من ارزوي كشتنشو براي مدت نا معلومي به گور ببرم .....


romangram.com | @romangram_com