#آسانسور_پارت_132
بينيمو محكم كشيدم بالا
-حالا چيكار كنم مراوريد؟
مرواريد- خودت گفتي بر مي گردي شيراز
-حالا من يه زري زدم... تو هم بايد تصديقش كني ؟
مرواريد- نه نگران نباش دختر ..محسني نذاشته بفهمه كه چه اتفاقي افتاده ..
فقط وقتي تاجيك ديده رو زمين داري براي خودت خاله بازي مي كني ... بهش گفتن فشارت افتاده پايين و نتونستي سرپا وايستي و افتادي
-جدي
مرواريد- اره
-يعني باور كنم
مرواريد- اوهوم
-يعني تاجيك و بقيه از اين قضيه خبر ندارن؟
مرواريد- نه
-يعني فقط منو تو محسني و صبا مي دونيم؟
سرشو تكون داد
صداي گريه ام بيشتر شد :
- واي نه ...اون يه نامرده مي خواد منو نمك گيرش كنه..اي بي همه چيز
و دوباره زدم زير گريه
romangram.com | @romangram_com