#آسانسور_پارت_131

ديگه طاقت نيوردم و سرمو گذاشتم رو دستام كه رو ميز بود

-حالا من با اين ابرو ريزي چيكار كنم؟

مرواريد كه از كارام خنده اش گرفته بود..حرفي نزد و بهم خيره شد

يهو ياد تاجيك افتادم و زودي سرمو اوردم بالا....

-تا جيك

سرشو تكون داد

مرواريد - تاجيك چي؟

-اون فهميد؟

سرشو با ناراحتي تكون داد...

-نه.... ديگه اينجا.... جاي من نيست.... من فردا با اولين بليط بر مي گردم شيراز

-برم خوبه نه؟

سرشو با لبخند به نشونه اره تكون داد

- توي عوضي هم دوست داري من برم... جات باز بشه..اره؟

سرشو تكون داد

دوباره سرمو گذاشتم رو دستام

-چرا هيچ كس منو دوست نداره...

مرواريد- منا تورخدا اين اراجيفتو تموم كن



romangram.com | @romangram_com