#آسانسور_پارت_108


چرا يكم تو كنكور جون نكندم كه حداقل پزشكي يه چلغوز ابادي قبول بشم ....



سرمو كج كردم به طرف راست.. هنوز چشمام بسته بود...



-چرا براي فرار از حرف فاميل و خانواده اين رشته رو انتخاب كردم ...

كاش يه سال ديگه مي نشستمو و عين بچه ادم درس مي خوندم ...

به جهنم كه مي شد سه سال



من به درد اين كار نمي خورم ....



به ياد دختر خاله ام افتادم كه مهندسي عمران قبول شده بود ..يه سال از من كوچيكتر بود ...

و همون سال اولي كه شر كت كرد.... قبول شد ..ولي من سال دوم قبول شدم ....



با اينكه پدر و مادرم م*س*تقيم چيزي بهم نمي گفتن

ولي با اون نگاهها و طرز حرف زدناشون مي فهميدم كه چقدر دلشون مي خواد دخترشون يه رشته تو دهن پر كن قبول بشه ...



دختر برزگه جناب صالحي چرا بايد پرستار مي شد .؟...كه نتونه با افتخار جلوي دوست و اشنا بگه دختر منم دانشگاه مي ره ....و قراره پرستار بشه


romangram.com | @romangram_com