#آرشام_پارت_90
خونسرد جوابمو داد: چون خودت نخواستی..
با تعجب نگاش کردم که گفت: جیغ کشیدی و.. گفتی نه..این یعنی اینکه نمی خواستی بمیری..اگه قصدت خودکشی بود جراتشو داشتی و
اینکار و می کردی..ولی خودت نخواستی..
-د ِ اخه روانی تو داشتی منو می کشتی..من گفتم خودمو می کشم نه اینکه تو بیای و وادارم کنی..
--فرقش در چیه؟..!یادمه که قبلا گفتی بکشمت ولی نذارم شایان تو رو با خودش ببره..منم داشتم همین کارو می کردم..خواسته ی قلبیت
رو..
مسخره خندیدم و با پوزخند گفتم: زِکی..از کی تا حالا به خواسته ی قلبی ِ این و اون توجه می کنی؟..!تو که به سنگم گفتی زرشک روت کم
شه من هستم جات وایمیستم..
با عصبانیت از رو صندلیش بلند شد که منم سریع از رو زمین جستم..
--من تا حدی کوتاه میام..ولی از حدش که بگذره هیچ احدی جلو دارم نیست.. برای اخرین بار بهت فرصت میدم تصمیمت رو بگیری..یا اینجا
می مونی و میشی خدمتکار مخصوصم..و یا همین الان خودم کار تو می سازم..و راهه سوم هم که به نظرم بهترین راه و بی دردسرترین
محسوب میشه ..شایان..ِ
مغزم هنگ کرده بود..
آرشام..
مرگ..
شایان..
چه غلطی بکنم؟!..
اینو راست می گفت ، من از اینجا هم که برم باز اینا دست از سرم بر نمیدارن..
حالا این یکی بی خیالم بشه شایان عمرا بتمرگه سر جاش..
یه وقت جون فرهاد هم این وسط به خطر می افتاد و من اینو نمی خواستم..
با این یارو تازه به دوران رسیده هم که نمی تونستم کنار بیام..مطمئنم اینجا بمونم روزای سختی رو در پیش دارم..
شایان هم که کلا نمی خوام حتی بهش فک کنم..
و می مونه مردن ِ منه خر که خاک بر سرم کنن که انقده ترسو َم..
ولی جون ادم که نقل و نبات نیست..وقتی می تونم زندگی کنم و واسه ش راه هست چرا خودمو بکشم؟..!با کشتنه خودم چی عایِدم میشه؟..
اون دنیا خرما و حلوا که خیرات نمی کنن..تهش یه راست می برنم رو هیزمای جهنم زنده ، زنده کبابم می کنن دیگه..والا از کی تا حالا اونایی
که خودکشی کردن اسمشون میره تو لیست بهشتیا که من صابون به دلم بزنم؟!..
با خودم بدجور درگیر بودم..
--قرار نیست بزرگترین تصمیم عمرت رو بگیری که این همه فکر می کنی..
بهش توپیدم: کمترم نیست..
خونسرد جواب داد: تا 5می شمرم ..و تا اونوقت فرصت داری جوابم رو بدی..
--....1.....
آرشام..
مرگ..
شایان..
کدوم خداااا؟!..
--.......2......
شایان که اصلا..به هیچ وجه..
--......3.......
دست و پام می لرزید..این خون آشام که از همشون بدتره..پیشش باشم روزی 100بار می میرم و زنده میشم..
نمی تونم جوابشم ندم اخرش کار به کتک کاری می رسه..
نه اینم نمیشه..
--......4......
مرگ؟..!نه خدا می ترسم..
مردشوره بی جربزمو ببرن..یه جُو جرات نداری دلارام..
یعنی خــــاک..
--....................5................
-آرشــــام..
و صورتمو تو دستام پوشوندم..تازه با خودم فک کردم ببینم چی گفتم که دیدم..
@romangram_com