#عروس_برف_پارت_4
یکی یکی برق های سالن رو روشن کردم .وقتی به قیافه خودم توی اینه بلند و قدیه اتاقم نگاه کردم چشمهام از تعجب 4 تاشد...
حالا دلیل لبخندهای مکش مرگ مای ،پسر رو می فهمیدم!
با حرص دستم رفت طرف شیرپاک کن..و کشیدمش زیر چشمهای سیاهم....تمام ریملم ریخته بود پایین چشمهام و به طرز بدی سیاه کرده بود زیرش رو !
منصرف از پاک کردن صورتم، شیر پاک کن رو پرت کردم روی میز و با نگاهی به در بسته ی حمام لبخندی نشست روی لبم و به سمت گرفتن دوشی جانانه راه افتادم.
با نگاهی به ساعت که تازه 5 رو نشون می داد روی کاناپه ی سرخابی رنگ روبروی تلویزیون نشستم و بعد از بالا و پایین کردن کانال های تکراری و برنامه های بی سر و ته،بلند شدم و فلشی رو که به تازگی به لطف امیر علی، توش اهنگ زیاد دیده میشد، به دستگاه زدم و شماره اهنگ مورد علاقم رو زدم و در کسری از ثانیه صدای خواننده کل خونه رو برداشت...
یکی بیاد غــم و از دلــم دَراره...
جای غــم اسمت و رو دلم بــزاره..
مگه غیر تو کسی رو خواسته بــودم...
مگه جز تو به کــسی وابسته شــدم..
حسی که تو چشــاته،دنیای مــنــه..
چشمایی که انگار با من حرفــ میزنــه...
تازه داشتم توی اهنگ غرق می شدم و واسه خودم زمزمه می کردم که صدای زنگ اپارتمان ضد حال زد...
بااکراه از جام بلند شدم و این بار بی خیال نگاه کردن از چشمی در شدم و در رو باز کردم!
با دیدن گیسو که جلوم ایستاده بود و لبخند می زد شوکه شدم. .
بعد از چند بار پلک زدن به خودم اومدم و با خوشحالی که تمام وجودم رو گرفته بود دستهام رو برای در اغوش کشیدنش باز کردم
گیسو که لبخندی می زد دستم رو پس زد و گفت:جمع کن این لوس بازی هات و خانوم پرستار...
با خنده بهش نگاه کردم که قدمی اومد جلو و با شیطنت تو چشمهای خوشحالم خیره شد و گفت:اجازه دخول می فرمایید بانــوی من؟
کمی کنار رفتم و اومد داخل!
romangram.com | @romangram_com