#عروس_برف_پارت_32
دوش و باز می کنم و ضجه زنان روی سرامیک های سفید و سرد ولو می شم و بغضم رو...ضجه هام رو ، با صدای شُر شُر آب تقسیم می کنم..
خم می شم و حوله ی تن پوشم که روی تخت انداخته بودم رو برمی دارم و آویزونش می کنم..پوزخندی به چشم های ورم کرده ی دختر داخل اینه می زنم..زیر چشم هام دوتا خط گود و سیاه رنگ بدجور خودنمایی می کنن این روزها...
من خود به خود وزن کم میکنم،پس چه احتیاج است به باشگاه؟
بازم پوزخند میزنم...ولی دردی که زیر دلم رو فرا می گیره باعث میشه پوزخندم به آخ عمیق و کشداری تبدیل بشه و اخم بین دو ابروم جا خوش کنه...
من حتی ،به این دردهای ماهانه و بی حس و حالی هایش هم عادت کرده بودم.
انگار عادت کردن به درد ها شده بود کار این روزهای من...
از تماس کف پاهایم با کف پوش های تقریبا سرد کف اتاق، لحظه ای لرز وجودم رو می گیره...با قدمی بلند خودم رو به دمپایی های نرم و مخملیم که کنار تخت بهم چشمک می زدند،می رسونم و بعد از پوشیدنشون به سمت اشپزخونه خارج می شم!
نگاهم روی عقربه های ساعت برای لحظه ای از تعجب مکث میکنه!چه سریع یک ساعت دیگر هم باز، بی او...گذشت!!
در یخچال رو باز می کنم و ظرف مربای گل سرخ رو بیرون می کشم و روی میز می گذارمش. صندلی رو به عقب متمایل می کنم و جسم بی جونم رو به همراه سنگینه غم هام روش قرار می دم...
تعجب می کنم که چطور صندلی درست مثل کمرم، زیر بار سنگینه غم هام نشکست؟!!
بعد از خوردن چند لقمه ای، ظرف محتوی مربا رو پس می زنم و شقیقه هام که بدجور مشغول نبض زدن هستن رو کمی ماساژ می دم.
همیشه با خوردن قرص اون هم توی این شرایط خاص مخالف بودم ولی،اونقدر حالم بد هست که این بار رو نادیده می گیرم و همزمان دوتا ارامش بخش به همراه یه لیوان شیر سرد رو وارد معده ام می کنم...
روی مبل دو نفره جلوی تلویزیون ولو می شم و پتوی نازکی که رویش رها شده بود رو به دورم می پیچم و با صدای آروم خواننده ی محبوبم ،بدون اینکه باهاش توی خوندن همراهمی کنم، دوباره پلک هام و روی هم می گذارم.
***
از درد پیچیده شده توی دل و کمرم چشم باز می کنم..هنوزم صدای خواننده توی خونه پیچیده...
میخواهم بلند شوم که درد نمی گذارد و ناله کنان فقط کمی خودم رو حرکت میدم...
بدنم روی مبل بی حس تر از قبل شده...
به هر زحمت و زوری که بود از جام بلند می شم و به نوعی لخ لخ کنان خودم رو تا اشپزخونه می کشم و کیسه ی اب گرم رو از توی یکی از کابینت ها بیرون می کشم...
romangram.com | @romangram_com