#عروس_برف_پارت_10
لبخندی می زنم و دستم رو می زارم روی دستش و با مهربونی فشار اندکی بهش وارد می کنم و میگم:خالست دیگه!کاریش نمی شه کرد!می شه؟
و بعد انگار تازه یاد فردا افتاده باشم فوری میگم: راستی گیسو من فردا باید صبح زود برم بیمارستان! تو می خوای چکار کنی؟هــووم؟
سعی می کنه خمیازه اش رو مهار کنه و با چشمهایی که توشون اب جمع شده میگه:میرم پیش مامانت اینا دیگه!ببینم فرداشب که شیفت نیستی هان؟
با نگاهی مظلوم چشم می دوزم توی چشمهای عسلی و خوشرنگش و میگم:اگه بگم هستم چی؟
می خنده و می گه:خب باش!منم فردا شب با اون دختر خالم درد دل می کنم مشکلی که نیس؟!
به شوخی مشتی به بازوش می زنم و می گم بیخود بیخود...همه رو نگه دار خودم که اومدم خونه واسه خودم بگو!
با شیطنت نگام می کنه و میگه:ای به روی چشم !الانم بلند شو بریم بخوابیم!هرچند از خواب که خبری نیس...
توی جام می ایستم و می گم:پس بزن بریــم!
از بچگی همیشه عادت داشتیم!شب هایی که پیش هم بودیم تا دم دم های صبح بیدار بودیم و تا اونجایی که خواب بهمون اجازه می داد بیدار می موندیم و از همه چیز با هم حرف می زدیم و الان دوباره بعد از گذشت 8 ماه ،یه فرصت دیگه جور شده بود!
با صدای زنگِ ساعت کوچیکی که درست کنارم ،روی میز قرار داشت چشمهام و نیمه باز کردم و دستم رو برای ساکت کردنش بلند کردم.
آخرهای زمستون بود ولی هنوزم هوا کمی تاریک میزد...
نگاهی به کنارم که انداختم خندم گرفت...دیشب بعد از کلی حرف زدن و خندیدن گیسو بلند شده بود و برای خوابیدن رفته بود توی اون یکی اتاق!می خندید و می گفت که تو تا صبح من و ناقص می کنی اگه پیشت بخوابم!
دمپایی های مخملیم رو پوشیدم و خمیازه کشان به سمت سرویس بهداشتی که درست توی راهروی خواب ها قرار داشت به راه افتادم..
اب سرد که خورد به صورتم باقی مونده ی کسلی و خوابم به کل از بین رفت و چشمهام این بار کامل باز شدن!
دستی کشیدم به موهام که بلندیشون تا نیمه های کمرم می رسید... موهایی لخت و خرمایی... بعد از کمی مرتب کردنشون به سمت آشپزخونه راه افتادم!
میلی برای خوردن صبحانه ی مفصل نداشتم ولی بی صبحانه هم نمی شد!تمام روز و شب رو باید سر پا می ایستادم.
پاکت شیر رو از یخچال بیرون کشیدم و لیوان مخصوص و بلندم رو پر کردم!قاشقی عسل درونش حل کردم و با چند تا خرمای تپل نوش جان کردم!
چیزهای شیرین همیشه بیش از حد روم تاثیر گزار بود و انرژیه زیادی رو بهم می داد...
romangram.com | @romangram_com