#آرامش_غربت_پارت_18
ـ وای خدا مرگم بده نگاش کن!
صدای مازیارو تونستم تشخیص بدم:
ـ خدانکنه مادرِ من این چه حرفیه! واسه چی اینو میگی؟
مامانش ـ مازیار این حوری رو از کجا پیدا کردی؟
مازیار ـ از تو دریا!
مامانش جیغی زد که نزدیک بود چشامو باز کنم ولی به هرسختی بود تو نقشم فرو رفتم...
مامان ـ تو دریاااا؟ واسه چی؟ وای خدا نگاش کن! عزیزم!چه ملوسه...
مازیار زیر لب گفت:
ـ آره چه جورم فقط وایسا بلند شه!
مامانش ـ چی گفتی؟
مازیار ـ آره خیلی خوشگله!
کم کم داشت نیشم شل میشد که مازیار گفت:
ـ مامان برم براش آب قند بیارم؟
romangram.com | @romangram_com