#آنتی_عشق_پارت_9

اخرشم دندون قروچه کرد وگفت: ابرو ريزي نکن...

باز خواستم برم که بازومو بشکون گرفت که يه ناله ي ريز کردم.

-اينقدر با ابروي من بازي نکن... بيا براي يه بارم که شده سر سنگين بشين تو مجلس... من جلوي خانم عزتي ابرو دارم...

هان بگو اين نقشه ي شوم و کي کشيده... همون همسايه ي فضول سرکوچمون که بنگاه شادي شادماني باز کرده... اي الهي بترکه.

-خانم عزتي لنگ در هوا مونده فقط من شوهر کنم؟ خيلي هنرمنده بره جفت دختراي ترشيده اشو شوهر بده... مامان به خدا نذاري برما جيغ ميزنم...

-دختره ي پتياره... روتو کم کن خجالت بکش...

-بابامن شوهر نخوام کيو بايد ببينم؟

-بسه بسه.... اينه ي دق من و بابات شدي بسه... حالا ميخواي ابروي منم ببري؟ يا مياي ميشيني تو مجلس... يا هم...

-من در هر صورت با دومي موافقم.. براي هر تنبيهي نيز امادگي دارم... به خدا تا عمر دارم غلامتم... گير نده بذار من برم...

مامانم با يه قيافه ي متاسف گفت: پسره خوش تيپيه... تحصيل کرده است... خانواده داره... ميگه تو صدا و سيما مجريه... حداقل يه دقه بيا ببينش....

چشام هفتاد وپنج تا شد...

-مجري صدا و سيما فاميل خانم عزتي ميشه؟ اخه خانم عزتي عدد اين حرفاست؟ مامان يه چي ميگي ها؟ خواستگاراي قبلي که برام فرستاده بود چه گلي به سرم زدن؟ يادت رفته همين خانم عزتي جونت يه مرد زن دارو فرستاده بود خواستگاري دختر شوهر نديده ات؟

-اين دفعه فرق داره...

romangram.com | @romangram_com