#آنتی_عشق_پارت_10
- يا همين هفته ي پيش... مگه پسره معتاد نبود... بابا کلي تحقيق کرد...
-باور کن اين دفعه ادم حسابيه... اصلا از فاميلاش نيست... يه دوستي قديمي داره با مادر پسره... بالاي شهر ميشينن... پولدارن.... ماشيناشونو ديدي جلوي در پارک کردن؟
يا باب الحوائج... زير لب گفتم: خاک بر سرم...
مامان شنيد... حالا در حالت معمولي ولوم صدامو بايد ميبردم رو 100 ها... اما تو مواقع بحراني مثل چي ميشنيد... تو صورتم نگاه کرد وگفت: چي کار کردي؟
-هيچي به خدا...
-راست بگو خون به جيگرم نکن...
-به خدا کاري نکردم...
-قسم دروغ نخور.... باز خط کشيدي رو تنه ي ماشين؟
-نه....
-بگو چه مصيبتي به سرم اومده؟
-هيچي بابا يه دونه تايرشو پنچر کردم... لبامو گاز ميگرفتم که مامان د و تا مشت زد به سينه اش و منو نفرين کرد.
-يا امام هشتم منو از دست اين دختره ي فتنه.......
romangram.com | @romangram_com