#آنتی_عشق_پارت_54


مهراب با قدم هايي سست نزديکم اومد وگفت:چرا؟



-چرا...چي؟



مهراب:چرا با من ازدواج نميکني؟از من بدي ديدي؟



-مگه تو فقط جلوي من خوبي؟



مهراب:نه نه منظورم اين نبود...



-پس چي؟




romangram.com | @romangram_com