#آنتی_عشق_پارت_109
ست دوم و سوم هم همه چيز عالي پيش رفت. حريف نبودن که.. من بهتر از اونا توپ مينداختم....
مهراب و سيامک زوج خوبي بودن و خيلي خوب باهم همکاري ميکردن... حريف يه ضربه ي بلند زد و سيامک باآبشار جواب داد.
صبا هم کنار من داشت غش ميکرد.... ميدونستم چقدر سيامک و دوست داره... يعني جفتشون خيلي همو دوست داشتن...
تو اين فکرا بودم که مهراب براي جواب يه توپ روي زمين شيرجه زد...
توپ به زمين حريف خورد و يه امتياز براي ما حساب شد... اما مهراب بلند نميشد.
توپ به زمين حريف خورد و يه امتياز براي ما حساب شد... اما مهراب بلند نميشد.
داور جلو اومد... مهراب پاشو گرفته بود از اون فاصله هم فهميدم که مصدوم شده...از جايگاه پريدم پايين... خوشبختانه واليبال مثل فوتبال نبود که تا يه تماشاگر پريد وسط با باتون و کشون کشون ببرنش بيرون.... اروم زمين و دور ز دم...
مهراب تعويض شده بود و کنار زمين نشسته بودو دو نفر داشتن به پاش ميرسيدن...
منم کنارش ايستادم وگفتم: مهراب...
صورت خيس عرقشو به سمتم چرخوند وگفت: اينجا چي ميکني؟
کنارش رو زمين نشستم وگفتم: خوبي؟
ا ز درد داشت مي مرد ولي گفت: خوبم...
دکترش گفت: زانوش ضرب ديده و احتمالا شکسته...
romangram.com | @romangram_com