#آنتی_عشق_پارت_104
خاله خنديد وگفت: فداي جيک جيکت بشم... اخه....
-خاله چهار واحده... مشروط ميشما... بذار من شب درس بخونم... باشه خوشگل من؟
خاله جوابمو نداد.
ميدونستم ناراحت ميشه...خودم هم بدم ميومد که دروغ بهش بگم...مگه چند تا خاله داشتم.
باز گفتم: دختر خوشگل من اخم نکن اقا رسول خوشش نمياد...
خاله خنديد وگفت: اي زبونتو مار بزنه دختر اين حرفا چيه...
-اگه مارش نر باشه من مخالفتي ندارم.
خاله خنديد و گفت: خفه نشي دختر...
-اي خاله جان اگه شانس ماست...مارش ماده است... نر به زبون ما نميزنه...
خاله با صداي بلند خنديد و منم گفتم: عزيزم خوبي؟ همه چيز اکيه؟
نميدونم چرا نگفتم که يه غريبه رو صبح زيارت کردم. اگه خواب وتوهمات نبود خاله بهم ميگفت... دزدم که نبود . پس!!!
-اره عزيز دلم...
romangram.com | @romangram_com