#آنیوتا_پارت_73
- بخورید ، عزیزم . بخورید و راحت شوید . و سعی کنید بفهمید که من نمی توانم ... ما شما را با اتومبیل به یک بیمارستان خوب می فرستیم . آخر من وشما چطور می توانیم مقررات را رعایت نکنیم ؟
- شما استثنا قائل شوید . آخر من هم پرسنل پزشکی هستم . به پرسنلتان کمک می کنم.
- با دست زخمی ، با نواری که دور گردنتان است ؟
- بله با دست زخمی ، با نواری که دور گردنم است .
صدای آنیوتا بعد از چند جرعه آب قدرت سابق خود را باز یافت .
و گفت :
- مگر من در لووف به پرستارها کمک نکردم . آنهم چه جور . از لووف استعلام کنید . مگر اینطور نبود سروان ؟
- این حرفتان را هم عزیز باور می کنم . با اینحال در رشته ما نیست .
در این لحظه مچنتی صدای گریه ی نازکی شنید .
- هی عجب بابا ... تازه می گه که از روی اودر رد شده ! یک خورده اب بخورید ، بخورید . گریه هم نکنید . اجداد ما می گفتند : مسکو ، گریه و اشک را باور ندارد . متاسفانه عزیزم ، هنوز هم باور ندارد .
romangram.com | @romangram_com