#آنیوتا_پارت_61
بعد روی صندلی رفت و اعلام کرد :
- به سلامتی قهرمان جدید اتحاد شوروی ، به سلامتی جوان خودمان... ای " تی تیش مامانی " مواظب خودت باش ، من توی صف هستم !
مچنتی هم کمی خورد . بعد آنیوتا را مجبور کردند که بخورد .
آنیوتا عرق را قورت داد و به سرفه افتاد و بعد درمیان خنده ی تمام هم اتاقی ها با صدای بلندی نفس کشید انگار او را تازه از آب در آورده باشند .
هم اتاقی دست راستی مچنتی با لحن مهربانی گفت :
- بچه است .
و بعد با لحن آموزنده ای گفت:
- حالا که توی جبهه یاد نگرفته ای که بخوری پس هیچ وقت یاد نگیر . یهو دیدی جنگ بدون گیلاس مشروبخوری برایت تمام می شود .
خود من قبل از جنگ از بوی این الکل بیزار بودم . تولستوی بیخود آن را اختراع شیطان نمی نامید .
یکی بعد از اینکه توی کیسه سفری خودش کند و کاو کرد شیشه ی پهن مشروب ناشناسی را درآورد . بطری برچسب آلمانی پر زرق و برقی داشت .
صاحب بطری گفت :
- نگه داشته بودم ببرم خانه که موقع بازگشت با همسرم بنوشیم . ولی حالا به خاطر این اتفاق خوش ، عیبی نداره بخورید به سلامتی .
romangram.com | @romangram_com