#آنیوتا_پارت_40

یکی گفت :

- ... ستوان تا فهمید که برای همیشه کور شده است خودش را از پنجره به بیرون انداخت .



- کشته شد؟



- خوب البته . از طبقه دوم خودش را پرت کرد . می خواهی پیشانی آدم روی آسفالت خورد نشود .



- یکی هم اینجا خیلی حالش بد بود . آنقدر ناراحت بود که خودش را مسموم کرد . با قرص خواب آور ، یک مشت توی دهانش ریخت ، خوابید و دیگر بیدار نشد . صبح که پرستار برایش درجه آورد ، دید که مرده .... ساکت و آرام ، بی آنکه مزاحم کسی شود .



یکی از روی کنجکاوی پرسید :

- با چی خودش را مسموم کرد ؟ ... سم از کجا گیر آورد ؟ ... قرص ها چه قرص هایی بودند ؟



- نمی دانم ، مثل اینکه اسمش لاماناله . برای خواب می دهند .



- لومینال ، نه لامانال .



- به هر حال فرقی ندارد ... من هم شنیدم یکی با تیغ رگ دست خودش را زد ... جدی می گویم ، با تیغ ریش تراشی . تمام دهانش داغان شده بود ، فک نداشت . یک دوست دختر هم پشت جبهه داشت ، هی واسش نامه می داد ، یعنی اینکه منتظرت هستم . خلاصه وقتی باندش را باز کردند و خودش را در به آینه رساند و دید چقدر خوشگل شده همان شب رگ دستش را برید و از فرط خونریزی مرد .




romangram.com | @romangram_com