#آنیوتا_پارت_35



دکتر گفت :

- حتی اگر گواهی ازدواج هم ارایه کنید نمی شود . مقررات ، مقررات است . متخصص چشم توی ارتش خیلی کم داریم . لابد به زحمت از عهده ی بیماران خودشان بر می ایند . خودتان فکرش را بکنید آنجا کی مشغول سرگروهبان می شود ؟ باهاش سرو کله می زند ؟



صاحب صدای خسته درست مثل این بود که موضوع کاملا آشکاری را برای یک بچه توضیح می داد.



ولی در این موقع آنیوتا میان حرفش دوید و گفت :

- من که چیزیم نیست که باهام سرو کله بزنند.



- شما سه تا خط روی سر دوشی دارید. شما پرسنل پزشکی هستید و باید بدونید که قدغن است . ما در حال جنگ هستیم و توی بیمارستان ها هر جفت دست اضافی نعمتی است.



- کاملا صحیح است ، سرهنگ دوم . هر جفت دست نعمتی است . ولی شما به هر حال نمی توانید سروان را تنها بفرستید ، باید یک پرستار هم همراهش کنید ، مگر این طور نیست ؟ خوب ، همین جاست که آن جفت دست را برای جنگ صرفه جویی خواهید کرد . من سرگروهبان هستم و از هر پرستاری به کار خودم بیشتر واردم .



با منطق این دلیل نمی شد موافقت نکرد .

صدای خسته انگار در مقام تسلیم گفت :

- اخر شما خودتان زخمی هستید . چطور می خواهید از یک زخمی دیگر نگهداری کنید ؟ خود شما احتیاج به معالجه دارید .



- این گرفتاری را بذارید برای من . دستم را در یکی از بیمارستان های معمولی پانسمان می کنم . من که زخمی بستری نیستم .


romangram.com | @romangram_com