#آنیوتا_پارت_2
اگر سرافیما می خواهد می تواند روابط قبل خودش را با او ادامه دهد و به طوریکه در آزمایشگاه به شوخی می گفتند:"همسر آمدنی و رفتنی او" بماند.اما نه همسر حقیقی .
در ضمن باید به طور قطع و برای همیشه به فضولی هایش در کارهای شخصی او خاتمه داد.."
با همه ی اینها پس قوطی وسایل ریش تراشی چه شده ؟ تاکسی سفارشی ممکن است هر آن سر برسد.
مچنتی نگاهی به ساعت کرد.سرافیما بطور حتم هنوز در آزمایشگاه بود. گوشی رو برداشت و تند و تند شماره آزمایشگاه رو گرفت و مهندس کیسلیووا را پای تلفن خواست .بعد وقتی سرافیما گوشی را برداشت گفت:
- این من هستم. بله. یادتان نیست وقتی خانه مرا نظافت می کردید قوطی وسایل ریش تراشی را کجا گذاشتید؟ من چند دقیقه دیگر باید راه بیفتم و بروم به فرودگاه.
صدای بم و ملایمی جواب داد:
- شما البته فراموش نمی کنید دنبال من بیایی . خوب چرا دیگر انقدر عصبانی هستید؟
- قوطی وسایل ریش تراشی را گجار کردید؟
- اینکه ناراحتی ندارد. قوطی خیلی کهنه و زهوار دررفته بود.
- چکارش کردید؟
- انداختمش دور .توی آشغالدونی. من یک قوطی وسایل ریش تراشی نو و مدرن و خیلی راحت با هفت تا جا به شما هدیه می کنم.
مچنتی تقزیبا فریاد زد :
- انداختی دور؟ یک همچین چیز لازمی را انداختید دور؟
ولی بلافاصله سخنش را تغییر داد و قبل از اینکه گوشی را بگذارد با لحن خشکی گفت ؟
- مگر شما نمی دانید من دوست ندارم به اشیا ی من دست بزنند.
- شما چه وقت می روید؟ من می خواهم بدرقه تان کنم.
- لازم نیست.
حالا دیگر مچنتی حقیقتا عصبانی شده بود. در درجه اول از دست خودش برای اینکه صدایش را بلند کرده و تقریبا داد زده بود.با همه ی اینها چه معنایی دارد که بیایند و اشیا دیگران را دور بریزند!
romangram.com | @romangram_com