#آنیوتا_پارت_190
- من تازه وارد نیستم و به اینجا ها خوب واردم . به اصطلاح بومی ام .
تروفیموف که به زحمت خودش را درون خودرو جا می کرد با خنده گفت :
- بومی ام ، بومی ام . این مرد بومی سرنوشتی دارد که جک لندن هم وصف نکرده .
راننده که جوان سیه چرده ای با صورت پهن و چشمهای کشیده بود پرسید :
- کجا برویم ؟
- پیش تسی شفسکی ، وانیا ، پیش تسی شفسکی .
مچنتی با رعایت ادب و نزاکت گفت :
- خوب می شد اگه مرا ... سر راه به هتلی ، جایی می رساندید .
ولی ناخدا حتی بدون اینکه نگاهی به او بکند دستورش را تکرار کرد :
- پیش تسکی شفسکی !
ناخدا و تروفیموف با شور و اشتیاق راجع به موضوع نامفهومی با هم حرف می زدند ، درباره ی وضع یخها و شکستن یخها که هر آن ممکن است در مصب های رودخانه شروع شود .بعد صحبتشان به پیش بینی وضع هوا در فصل بهار رسید . مچنتی در گفت و گوی آنها شرکت نداشت . او از پنجره ی درب و داغون به مناظر عجیب و غریب بیرون نگاه می کرد . خودرو با سرعت زیادی راه برفی کوبیده شده ای را که به زحمت از بقیه جاهای سفید تمیز داده می شد را طی می کرد .
romangram.com | @romangram_com