#آنیوتا_پارت_180
- شما اصلا به این فکر نباشید . اهالی نواحی فطب مردم خوبی هستند و آدم را توی سرما *** نمی ذاردند . اشکال در اینجا نیست ، اشکال به نظر من چیز دیگری است . در چارچوب معنوی موضوعست . آخر چقدر وقت گذشته ! یک نسل تمام رشد کرده . مثلا ما را در نظر بگیرید . گاهی اوقات اتفاق می افتد که آدم برای زمستان به نواحی قطب می رود ؛ وقتی هم که برمیگردد همسرش دیگر به او عادت ندارد ؛ خودش هم به زنش عادت ندارد ؛ اینا همه ظرف یک سال اتفاق می افتد . آن وقت شما این همه سال از هم دور بوده اید !...ولی مهم نیست . وقتی رفتید خودتان خواهید دید .
- دبیر کمیته شهرستان شما چه جور آدمییست ؟ کمکم می کند ؟
- من اهل لنینگراد هستم و برای مدتی به قطب می روم . ولی دبیر کمیته آنجا را می شناسم . مرد فهمیده و جالبی است .
شاید هم موفق به دیدن او نشوید . حتمارفته به توندرا . آخه در ماه مه گوزن داران گله ها را جابجا میکنند . فصل داغی است ، درست مثل ماه اوت خودمان در روسیه . کمیته شهرستان ممکن است بسته باشد چون همه به محل کوچ گله های گوزن می روند ... ولی مهم نیست . نواحی مجاور قطب آدمهای خوب زیادی دارد . کمکتان می کنند .
و بعد که تامارا مشغول آوردن ناهار همیشگی خطوط هوایی یعنی مرغ شد ، هم صحبت مچنتی قمقمه ای از جیب پشتش درآورد و در دندانه دارش را باز کرد و آب معدنی را از استکان ها بیرون ریخت و آنها را پر از کنیاک کرده و گفت :
-دوست من ، شما با آن داستانتان قلبم را جریحه دار کردید ! بیا، ولادیمیر اونوفری یویچ ، به خاطر موفقیت شما ، باشد ؟
آنها کنیاک خوردند و یک بار دیگر استکان ها را خالی کردند . حالا که سد به اصطلاح شکافته شده بود مچنتی میل زیادی نشان داد که درباره ی آنیوتا حرف بزند علی الخصوص که این کارمند سازمان قطب شنونده خوبی بود .
بالاخره مچنتی پرسید :
- چه فکر می کنید ، او .... آزاد است ؟
- چطور بگویم ... شکا ، خودتان متاهل هستید ؟
- هم نه و هم بله .
romangram.com | @romangram_com