#آنیوتا_پارت_14

- هدف بگیرید و شلیک کنید !

ولی تا موقعی که این فرمان به گوش همه ی نفرات رسید وضع به کلی تغییر کرد .هوا به ارتعاش در آمد و در آسمان تیره و خاکستری هواپیماهای دشمن پدیدار شدند .

مچنتی فورا متوجه شد که اینها هواپیماهای عمود رو " یونکرس 87 " هستند .

با اینکه بلافاصله از سمت راست ساحل توپهای ضد هوایی به طرف آنها گشودند و در آسمان چیزهایی شبیه غوزه پنبه نمایان شد ، هواپیماهای دشمن پشت به آفتاب کردند و انگار از روی سرسره به طرف یک وجب خاکی که مچنتی اشغال کرده بود سرازیر شدند .

اوه ، این غرش شدید هواپیماهایی که نزدیک می شدند ! حتی به خاطر آوردن آن رعب انگیز است .

ولی مچنتی خودش را به خاک بخ زده ی غار تنگ و باریکش فشرده و مراقب حمله هواپیماها بود .

بمب ها که به خوبی در زمینه ی آسمان خاکستری رنگ نمایان بودند از هواپیماها جدا شدند و مثل قطره هایی که از روی قلم مو چکانده شده اند صفیر زنان به طرف پایین سرازیر شدند . غرش هواپیماها صفیر بمب های در حال سقوط را محو می کرد .

ضربه طی سه سری وارد آورده شد و هر سه سری بمب لب آب منفجر شدند.

گروهان مچنتی تلفات چندانی نداد .دو سربازی که نتوانستند صفیر گوشخراش بمب ها را تحمل کنند ، از جای خود کنده شده و به طرف رودخانه دویدند و کشته شدند .علاوه بر این قایق لاستیکی حامل افراد کمکی غرق شد و نیزار خشک اطراف آتش گرفت .

مچنتی با آستین قطره های عرق را که روی پیشانیش نشسته بود پاک کرد و نفس راحتی کشید و با خودش گفت :

- خوب دیگر ، گذشت .

ولی او می دانست ، خوب می دانست که نباید احساس مسرت کرد . " قاب " البته همه چیز را از بالا دیده بود . خطای هواپیما ها را دیده و هدف را تصحیح خواهد کرد . حالا " یونکرس " ها دور می زنند و بار دوم با دقت به طرف هدف حمله می کنند . مچنتی فرمان داد :

- از سنگرها خارج نشوید . به طرف اب نروید .

ولی لحظه ای بعد فرمان دیگری صادر کرد :

- برای دفع حمله آماده شوید .

بعد تکرار کرد :

- بدون فرمان شلیک نکنید!

آنهاییکه با نیم تنه های سیاه مزرعه را طی می کردند خطای اصابت بمب ها را ندیده بودند ، برای همین با شجاعت و شهامت بیشتری دست به حمله زدند .


romangram.com | @romangram_com