#آنیوتا_پارت_109
- اما این پیر مرد ما از فرط حجب و حیا نمی میرد ! هر جمله ای را با کلمه " من " شروع و تمام می کند .
- عجب لافی زد ! درضمن حتما از روی شیطنت تلگرافی به لووف می زند . از آن آدمهایی است که توی هر عروسی خودش را داماد می داند و توی هر مراسم تدفینی جسد میت ...
در این موقع صدای آنیوتا مچنتی را از حالت تخدیر بیرون آورد :
- شما ها خجالت نمی کشید . خودتان نمی دانید چه آدمی است .
کسانی که درمورد پروفسور حرف می زدند ساکت شدند .
در آن میان یکی از آنها گفت :
- سرگروهبان ، لزومی ندارد توی گفت و گوی افسرها دخالت کنید .
ولی آنیوتا گفت :
- ما روپوش سفید به تن داریم و سردوشی هایمان پیدا نیست . درضمن خوب نیست که افسرها مثل خاله زنک ها غیبت کنند !
و موقعی که آسانسور ایستاد و در آن صدا کرد مچنتی فرصت کرد این جچمله را هم بشنود :
- این دختره پاک پر رو شده !
romangram.com | @romangram_com