#آنالی
#آنالی_پارت_5
نمیدونم چرا امروز حال ندارم خستم
نگین قیافشو شبیه گربه شرک کرد و خواست چیزی بگه که گوشیم زنگ خورد و اسم شمیم رو گوشیم نما گرفت.
وای کی حوصله اینو داره! پوف.. جواب دادم مثل همیشه!
_بله؟
شمیم: سلامت کو؟؟
_علیک
شمیم: سلام
_خب؟؟
شمیم: کجایین؟؟
_بیرون!
شمیم :مسخره میکنی؟؟
_ بیا با نگین حرف بزن حوصلتو ندارم
صدای جیغشو فاکتور میگیرم..
گوشی رو دادم دست نگین و گفتم:
بیا ببین چی میگه!
نگین گوشی رو از دستم گرفت و گفت:
ای خدا من به تو چی بگم آنالی؟!
رفت اونور و شروع کرد به صحبت با شمیم.. بعد از گذشت دو سه مین اومدو گفت:
خب بریم
_کجا؟؟؟
دستمو کشیدو گفت:
تو حالا بیا
سری تکون دادم و دنبالش رفتم
***
۱۰ دقیقه ای بود که ایستاده بودیم سر خیابون.. و مریم نمیذاشت تکون بخورم .. یه ماشین کنارمون ترمز کرد که یه پسر توش بود که گفت:
نگین خانوم و آنالی خانم ؟؟؟
نگین سرشو داد و تو ماشین و با راننده یه حرفی زد و بعد چند ثانیه گفت :
romangram.com | @romangraam