#آنالی
#آنالی_پارت_45
بایدم نفس کشید تو آسمونه پر ستارت میشه حاله این دیوونه جون بگیره زیر سایه ات
فرقه تو با همه جاهای تو دنیا واسم اینه اینکه آغوشه تو بی خطرترین جای زمینه
پای تو که در میون باشه من این جونو میذارم من که بالاتر از این زندگی چیزی رو ندارم
من دلی دوست دارم به خدا خیلی دوست دارم بخدا از این علاقه ی قلبی هیچی کم نشدا
من بگم حرفامو جز تو به کی همه ی زندگیم خودتی منی که از تو خاکه تو میرسم به خدا
*آهنگ زیبای دلی از علیرضا طلیسچی*
باصدای خسته نباشید استاد دفترم رو بستم و رو به شمیم گفتم:
اه، این دختره شبنم کو پس؟
شمیم: نمیاد امروز..
_وا چرا؟
شمیم:وا نداره! با کیا رفتن بیرون، قراره ماهم بریم.
_عه؟ خوش بگذره.
شمیم: وا چیرو خوش بگذره مگه تو نمیای؟
_وا اخه چرا باید بیام؟
شمیم:بیا دیگه.. مسخره شدی؟
چند تا سرفه مصلحتی کردمو گفتم:
ببین شمیم، تو و نگین الان متاهلین، خب؟
سر تکون دادو گفت:
خب که چی؟
عصبی گفتم:
وای چقدر آی کیوت پایینه شمیم!
چشم غره ای بهم رفت و گفت:
خب چه ربطی داره؟ زنگ میزنم به شایانم بیاد، اصلا زنگ میزنم زنشم بیاد، تارا...
چشمام قد دوتا ماهیتابه، دقیقا تاکید میکنم دقیقا قد دوتا ماهیتابه از کاسه زد بیرون، هنوز نه اونا میدونن، نه همو دیدن، نه اسمی از هم شنیدن، خانم سفره عقدو چید، تارا رو هم به عقد شایان در آورد، وا! شونه ای بالا انداختم و گفتم:
من نمیام، تو هر کی رو دوست داری دعوت کن.
دستمو محکم گرفت و گفت:
آنالی... تو چقدر لوسی؟
romangram.com | @romangraam