#آنالی
#آنالی_پارت_25
توکه راست میگی!
رو بهم گفت:
من برم دستمو بشورم.
سری تکون دادمو گفتم :
باشه..
الشن: تو نمیای؟؟
_من بعدتو میرم.
الشن: پس فعلا
و سری تکون دادم که رفت و بعد از دو دقیقه یهو گوشیم زنگ خورد.. پوووووف شمیم بود.
جواب دادم: الو؟؟ سلام شمیم جان.
شمیم: سلام عزیزم کجایی؟
_ بیرون..
شمیم: دقیقا کجا؟
_ رستوران.
شمیم: کدوم رستوران؟
_همون رستوران که آب و تاب داره... چرا چرتو پرت میگی؟
شمیم: سمت راستتو نگاه کن
سمت راستمو نگاه کردم که دیدم شمیم و شوهر مونگلش نشستن، لبخند مسخره ای زدم و گفتم: خب چیکار کنم؟
شمیم: بی ذوق ، بیاین سر میزما
لبخند ملیحی زدمو گفتم:
نه عزیزم مرسی اگه خیلی مشتاقی خودتون بیاین.
شمیم زرتی تلفونو قطع کرد و دیدم که خوشحال خوشحال داره با شوهرش میاد سمت میز ما این الشنم معلوم نیست کدوم گورستونی رفته؟! یعنی من اینقدر که از این ارمان بدم میاد از شایان بدم نمیاد!
شمیم اومدو بهم سلام کرد و بغلم کرد. من با ارمان هم خیلی مؤدبانه سلام و علیک کردم و اون ها رو به نشستن دعوت کردم. بالاخره الشن خانم از wc دل کندن و اومدن که با شمیم سلام و علیک کردن که شمیم گفت:
الشن جان این اقای خوشتیپ همسر بنده هستن.
الشن سرششو به اطراف تکون دادو گفت:
کو کدوم؟
یعنی عاشق الشنم که این شمیم شوهرشو ضایع کرد. ای ول چه حالی کردم.
romangram.com | @romangraam