#آنالی
#آنالی_پارت_24
پایــــــه ام!!!( نه ترو خدا پایه نباش)
خندیدم و گفتم:
پس تیپ سفید_ فیروزه ای بزن یا کرم مشکی ، باشه؟؟
سری تکون دادو رفت تا اماده بشه... منم رفتم این لباسارو دربیارمو یه دوش بگیرم و یه لباسای دیگه بپوشم!
****
از حموم اومدم بیرونو یه شلوار تنگ سفید لی شکافی با یه مانتوی جلوباز سفید و زیرشم یه تاپ دوبنده سفید که روش با آبی فیروزه ای نوشته بود ANALY و قبلا سفارش داده بودم یکی مال خودم و یکی مال الشن و یه روسری فیروزه ای گرفتم به طرز قشنگی بستمش و انگشتر فیروزه ایم رو که دورش طلای سفید بود به همراه ست گردنبندشو دستبندش رو هم به تیپم اضافه کردم و یه رژ جیغ قرمز مات زدم و یه سایه محو ابی فیروزه ای مات و خط چشم بلند و دنباله داری کشیدم و ریمل حجم دهنده ای هم زدم. من لبم یه جوری بود که حتی اگه برق لب یا رژ کمرنگی میزدم لبم شبیه پروتزی ها میشد ولی درحالت عادی خیلی معمولی بودش! کلا میشه گفت ادم معمولی بودم موهای معمولی و قیافه نه چندان زشت زیبا نبودم و اینرو به خوبی میدونستم..
رفتم اتاق الشن... این دختر همیشه خدا دیر حاضر میشد. رفتم اتاقشو بهش نگاه کردم، دیدم داره موهاشو اتو میکنه، موهای کوتاهی داشت و مدل موهاش پسرونه بود ، دوطرف سرشو کامل زده بود و به قول مامانم صفر کرده بود و وسط کلش موداشت که به صورت کج رو صورتش ریخته میشد ولی من موهای بلند رو بیشتر میپسندیدم گرچه موهام چندان بلند نبود .. متوجه حضورم شدو گفت:
ا حاضر شدی؟؟؟ چه زود!!!
_عزیزم تو وقت شناس نیستی.. ادامه بده من برات لباساتو انتخاب میکنم...
رفتم و در کمدشو باز کردم.. این دختر عاشق مانتو بود و از هر رنگی یه مانتو داشت کمه کمش.. ولی ازبس نمیپوشید ادم فک میکرد مانتوهاش جدیده.. یه مانتوی کوتاه سفید جلو باز سفید براش انتخاب کردم با شلوار تنگ سفید که افتضاح پاره بود ولی مهم نیست این اول نوجوونیشه الان اینارو نپوشه کی بپوشه!! والا.. یه شال سفید هم گرفتم و گشتم دنبال پیراهنش که پیدا کردم به سختی البته.. یه کفش سفید هم گرفتم که پایینش یه لژ ابی داشت و خیلی خوب شده بود.. اتوی موهاش تموم شد و اومد شروع کرد به لباس پوشیدن ، کارش که تموم شد گفت من حاضرم، روبهش لبخند زدم و گفتم:
یه چیز مونده ها...
الشن: چی؟
_صبر کن..
از کشوی لوازم ارایشش یه رژ مدادی صورتی پررنگ گرفتم با یه خط چشم نازک براش کشیدم و رژم بهش دادم که بزنه... عطرم براش زدمو بهش گفتم گوشیشو بگیره و بریم. منم سوییچ و گوشی رو گرفتم و یه یادداشت برای بابا گذاشتم... مامان امشب شیفت بود.
***
وارد رستوران شدیم و رفتیم که بشینیم، الشن میزی کنار پنجره رو انتخاب کرد و نشستیم، بعد از چند دقیقه گارسون اومد و گفت:
چی میل دارین؟
الشن منو رو گرفت و بعد از چند دقیقه مکث گفت:
یه پرس کباب برگ به همراه...
گارسون رو کرد به من و گفت:
وشما؟؟
که الشن سریع به جای من جواب داد:
یه پرس کوبیده به همراه همون چیزایی که گفتم.
گارسون سفارشارو نوشت و رفت، نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
چند بار گفتم به جای من جواب نده؟؟
الشن خنده ریزی کردو گفت: به خدا دست خودم نبود یهو اومد..
سری تکون دادمو گفتم:
romangram.com | @romangraam