#آلاگل_پارت_84

_بابا؟عمو نادر هم ميان؟

بابا برگشت طرفم... _آلا؟چت شده بابا؟باز درد معدت شروع شده؟!

دلم ميخواست سرمو بزنم تو ديوااار!

_خوبم بابا...نگران نباشين

_به هرحال مراقب خودت باش.اره عمونادر هم ميان...ديگه اين چند روز همگي باهميم..

تا ساحل پياده روي کرديم...

هوا سرد بود...دست تو دست شيما کنارهم راه ميرفتيم.

فرزاد رو کنار دريا,ديدم که رو صخره ها نشسته بود...

يه نفر ديگم کنارش ايستاده بود دستاشو دوطرف نگه داشته بود و سرشو آورده بود عقب...

قيافش معلوم نبود ولي معلوم بود که عمو نادر نيست...چون عمو و خاله اونطرف تر بودن.

شيما_آلا؟اون يارو کيه کنار فرزاد؟

شونه اي بالا انداختم ...

نگاهي به عقب کردم. بقيه راهشون مايل شد اونطرف تر... يعني سمت عمو و خاله.

romangram.com | @romangram_com