#آلاگل_پارت_81


ولي...من بايد يادش رو از بين ببرم...بايد ديگه عرفاني برام وجود نداشته باشه نه تو واقعيت نه تو ذهن...

من خودمو عذاب بدم بخاطر کي؟کسي که حتي ذره اي به من علاقه نداشت؟

اي کاش دلم آروم بگيره...

اي کاش دلم هم منطقي فکر کنه.

وااي که وقتي ياد کارا و حرفاش ميوفتم ديونه ميشم... لعنت به من که خام يه مشت حرف دروغ شدم...

فقط ميخوام بهم بگه چرا اين کارو باهام کرد؟ چرا....

سرمو تو دستام پنهان کردم و سعي کردم بغضمو قورت بدم.

دستي روشونه ام نشست...

سرمو بلند کردم

شيما_آلاگل..؟خوبي عزيزم؟

تنها سري تکون دادم...

شيما_بميرم واست که بغضت نميذاره دهن باز کني...


romangram.com | @romangram_com