#آلاگل_پارت_76
پوفي کردمو از جام بلند شدم...
دوگروه شامل منو فرزاد ومژگان و شايان و شيما و...باباها ميشد!
کلي بازي کرديم و گل زديم و گل خورديم!
در کل خوش گذشت...
مژگان دوربين آورد و رفتيم لب رودخونه و کلي عکس گرفتيم...
خسته و گشنه سرجاهامون نشستيم
بابا_نادر... هوس اون جوجه کباب هايي که با دست تو درست ميشه رو کردم!!
عمونادر_ميخواي از زير کار در بري همايون؟حالا دست پخت من شد خوووب؟!!
همه با اين حرفش خنديديم...
بالاخره هردوشون موظف به درست کردن ناهار شدن...
سفره رو انداختيم و با شوخي و خنده مشغول خوردن شديم...
عمونادر_فرزاد,رفيقت باهات تماس گرفت؟ميگفت گوشيت در دسترس نيست به من زنگ زد..
romangram.com | @romangram_com