#آلاگل_پارت_73
قدم برداشتم
_دلت نميخواد يادت بياد چه برسه به بازگو کردنش...يه وقتايي تو زندگيت از يه نفر يه اسطوره ميسازي اسطوره هميشه بهترينه...نه؟حالا اگه اين اسطوره بد از آب در بياد,جرات ميکني حرفي ازش بزني..؟
_ميدوني مشکل تو چيه؟
زيرلب گفتم
_چي..؟
_اينه که از گفتن بدي ها خودتو معذور ميکني...ولي آلا..زندگي فقط خوبي نيست!خيلي جاهاي زندگي همين بدي هاست همين تلخي ها و پستي بلندي...هميشه نميتوني شرايط رو بر وفق مرادت کني که اگه اينو بخواي,اونجا که نتوني شرايطو بر وفق مرادت کني شکست ميخوري!واست ميشه يه معضل بزرگ...که چرا مثل هميشه نشد؟؟اينجاست که بايد تلاش کني خودتو با شرايط وفق بدي هرچند هم بد!
_يعني ميگي من خودخواه شدم؟
_نه..!من که نميدونم مشکلت چيه تو زندگي ولي از حرفات معلومه... اين که يه جاي زندگيت کم آوردي...
آهي کشيدم...حرفاش درست بود!
_برگرديم؟
جلوم ايستاد..
_آلاگل..عزيزم!با نگفتن, چيزي حل نميشه!شايد از نظرت با گفتن هم, چيزي حل نشه اما ممکنه خيلي سبک بشي..
لبخندي زدم و گفتم
romangram.com | @romangram_com