#آلاگل_پارت_54
_اوهوم...شايان چطوره؟
_اونم خوبه.زنگ زدم بگم امشب پايه رستوران هستي يا نه؟!
چند ضربه به در خورد.. با تردد گفتم
_بفرماييد.
خواستم جواب شيمارو بدم که فرزاد وارد شد...
_شيما مهمون داريم بعدا بهت زنگ ميزنم و گوشي رو قطع کردم.
_چرا ايستادي؟بيا داخل...
_ببخشيد داشتي با تلفن صحبت ميکردي؟مزاحمت شدم!!
_نه اشکالي نداره!کاري داشتي با من؟
بيشتر وارد اتاق شد و با لبخند گفت
_راستش بحث بزرگترا کلافه ام کرد!خاله مريم گفت بيام پيشت..!
چشمکي زدمو گفتم
romangram.com | @romangram_com