#آلاگل_پارت_22
_چشممم عشقم... آروم ميخندم.
يه لحظه دلم گرفت و با بغض گفتم
_عرفان..؟ _جانم عزيزم؟
_دوستم داري..؟
_آلا... باز شروع نکن عشقم.من که بارها بهت گفتم دوستدارم بارها گفتم ترکت نميکنم... توروخدا بغض نکن!
سيل اشکام رو گونه هام روون شد...
عرفان؟؟خيلي نامردي... کجايي که ببيني عشقت داره جون ميده؟؟راستي يادم نبود ديگه عشقت نيستم..از اولم نبودم..همش دروغ بود مگه نه؟؟...
حالا ابرهاهم مثل چشماي من تند مي باريدن!
گوشيمو از تو کيفم برداشتم و عکساشو يکي يکي نگاه کردم.عکساي دونفرمون... تو پارک..تو کافي شاپ..روز تولدم...روز تولدش...پيراهني که بهش دادم..بام تهران...و.
با قيض روي صفحه ي خيس گوشي دست کشيدم ...لعنتي.. بدکاري کردي باهام...بددد!
گوشيمو انداختم تو کيفم...مهسا گفت يه ساله نامزد کردن...ماهم که يه ساله دوستيم!
پاهام اروم شروع به حرکت کرد... کي نامزد کردن که من نفهميدم عشقمو از دست دادم؟
romangram.com | @romangram_com