#آلاگل_پارت_146


سيگارشو روشن کرد...جز اينجا،سيگار دستش نديده بودم...

پشت به من کرد و گفت

_موقع تاوان پس دادنته آلا....حتي يه درصد هم اگه ميخواستم از عذابت کم کنم،حالا غير ممکنه...اون ساره ي عوضي داشت نقشه هامو بهم ميريخت...تو بجاي همه بايد تاوان پس بدي..تو نقطه ي اصلي اين هدفي!

سعي کردم حرفي نزنم و دهنم بسته بمونه...اينجوري بهتر حرف ميزد.

برگشت به سمتم و چند قدم اومد جلوتر...خم شد به سمتم و دود سيگارشو پخش کرد تو صورتم ...

صورتمو به سمت مخالف چرخوندم...رفت پشت سرم و موهامو تو مشتش گرفت و يه دفعه کشيد

جيغ کشيدم از درد ولي عين خيالش نبود...

با حرص و از زير دندون هاي کليد شده گفت

_هاا چيه؟؟دردت مياد؟مادر من 22سال هزار برابر اين درد رو کشيد...بخاطر حرف مردم بخاطر حرف يه آدم لاشي....بخاطر پدر عوضي توووو...

با صداي بلند تر گفت

_بخاطر اون همايون آشغااااال ...

گوشام از صداي بلندش سوت ميکشيد...سرم تير ميکشيد از درد موهام ...از گنگي حرفاش ..از ديونه بازياش..اخه چه ربطي به من و خانوادم داره؟؟؟اي خدااا..


romangram.com | @romangram_com