#آلاگل_پارت_13
دست از لباسي که انتخاب کرده بودم کشيدم و برگشتم طرفش..
_چطور؟
_همينجوري ميپرسم..
_اره .ولي نه مثل اوايل..
اومد سمتم و گفت
_چند وقته باهم دوستين؟!
_يه سالي ميشه...
ابروهاشو بالا انداخت و گفت_اخرش چي؟قصدش فقط دوستيه؟!
شونه اي بالا انداختم و گفتم
_نميدونم ...و براي فرار از بحث لباس عروسکي آستين حلقه اي يقه دار صورتي مليح که زير سينه اش کمربند طلايي ميخورد و تا زانوهام بود رو به طرفش گرفتم و با شوق گفتم
_اين چطوره؟
چشمکي زد و گفت _عاليههه ..کم کم بايد آماده بشيم راه دوره و ساعت8بايد برسيم..مهسا خيلي مقرراتيه!
romangram.com | @romangram_com