#آلاگل_پارت_118


_آلاگل.توروخدا يه دقييه حرفامو گوش کن.آلا...امروز ميام در خونتون کار واجبي باهات دارم.باشه؟

نگاه عصبي بهش انداختم ...

_دهنتو ببند دختره ي گستاخ.همون دفعه اول که خر شدم و اومدم سر قرار،واسه هفت پشتم بسه حالام گورتو گم کن و ديگه سراغ من نيا.

مدام نگاه به اطراف ميکرد!کنار در مدرسه بوديم.تو اين شلوغي دنبال چي بود؟

_چه بخواي چه نخواي من امروز ميام خونتون.بايد حرفامو بشنوي احمق نباش بسه هرچي سرتو مثل کبک کردي تو برف...خدافظ

و با سرعت از کنارم گذشت!

پروو به من ميگه احمق نباش...!اوووف..

شيما امروز نيومده بود مدرسه.سوار ماشين شدم ميخواستم برم خونه ي عمومحسن،پيش شيما تا از دست اين ساره هم راحت باشم ولي با يادآوري بدقولي دفعه قبلش ترجيح دادم برم خونه.

طبق معمول هيچکس خونه نبود!!

اوووف ...به زور چندلقمه ناهارخوردم و روي تخت دراز کشيدم .

تازه چشمام گرم شده بود که صداي سميرا باعتث شد کمي چشمامو بازکنم

_خانوم؟خانوم جون بميرم براتون بلندشين يه دخترخانومي اومده....


romangram.com | @romangram_com