#آلاگل_پارت_110
شايان_داداش منظورت کادوهاست ديگه!
مهراد_مگه قسمت اصلي ديگه اي هم هست؟
شايان آهي کشيد و با حسرت گفت
_آره ديگه...همون کيک خوشگل که الان دارن با چاقو قيمه قيمه اش ميکنن...يا مثلا اون غذاهاي خوشمزه تو آشپزخونه که بوش راه افتاده...
مهراد اول نگاهش ميکرد و بعد يه دفعه زد زير خنده...ديگه به اين شوخياي شايان عادت داشتيم و لب هممون به خنده باز ميشد.
مهراد زد روي شونه اش و گفت
_اي شکم پرررست!!!
فرزاد کادوهارو يکي يکي باز کرد و ازهمه تشکر کرد. کادوي من رو بازکرد.. هيچکس چيزي نميگفت
مهراد کتابو از دست فرزاد قاپيد.صفحه اولشو نگاهي کردو با شوخي گفت
_هه کتاااب!بچه انقدر کتاب خونده انيشتين شده يه تنوعي.. چيزي.!
از حرص دندونامو روي هم فشار ميدادم...پسره ي عقده اي.مطمئنم اسم منو اول کتاب ديده..!
خواستم جوابي بهش بدم که فرزاد کتاب و از دستش گرفت و با خوشحالي گفت
romangram.com | @romangram_com