#آلاگل_پارت_106
و باخنده به سمت اتاقش رفت.
مهراد با مهربوني به همه سلام و احوالپرسي کرد.به من رسيد سلام کرد مثل بقيه... منم سرد و خشک جوابشو دادم و از جام بلندشدم.
آدم کينه اي نبودم ولي تهمتي که اين بچه پرووو بهم زدو يادم نميره.
فرزاد چندلحظه بعد به جمعمون پيوست...
اومد کنار منو شيما ...شيما بهش تبريک گفت و اونم تشکر کرد.
لبخندي بهش زدم و گفتم
_بهترين دوست دوران کودکيم,تولدت مبارک!
چشماش خوشحال بود...
_ممنون آلاگل..ممنون عزيزم.واقعا خوشحالم که دوباره کنارهمديگه ايم...
_منم همينطور..!
شايان از اونظرف روبه فرزاد گفت
_هي مستر فرزاد!بيا اينجا بابا مثلا تولد توئه ها..چي ميگي زير گوش آلاگل ؟بيا ميخوام واست مضقون(ساز)بزنم!!
romangram.com | @romangram_com