#آلا_پارت_27
- میذاری بگم ؟
سردار - هان ؟بگو
-خونه باباتم من .
سردار یک آن سکوت کرد بعد گفت:مثلا شیرین کردی خودتو ؟
-آره صبح دوش شهد خرما گرفتم گفتم خونه بمونم مورچه میکنم .
سردار -وای که تو با مزه میشی چقدر ...
- کاری نداری ؟ انگار نداری خدافظ .
«امان ندادم حرف بزنه قطع کردم و دادم به شیرین و شیرین فقط نگام کرد و شهین خانوم. با یک لیوان آب اومد و گفت»:
- امروز خیلی کار کردی حتما دیگه .
-کارم طوری نبود که خیلی فشار بیارم وسط کار استراحتم کردم اما ، ماشینی که آژانس فرستاده خیلی داغون بود ترافیکم سنگین بود ،من نمیتونم یک ساعت یک جا مداوم بشینم ،اونم روی اون صندلی .
شهلا -راننده شخصی بگیر ، با یک ماشین که صندلی هاش طبی و ماساژور داشته باشه .
به شهلا فقط نگاه کردم، DNAهم ندن معلومه خواهر سردارِ.
شیرین -نمیشه کاراتو خونه انجام بدی ؟
- خونه انجام میدم ،باید کارای نهایی رو میدیدم .
شیرین-اونا نمیارن، بیارن خونه تون ببینی .
-نه عزیزم نوکر بابام که نیستن .
شهلا - پول بده نوکرت میشن .
حاج آقا - شهلا !
شهلا - الان پول به هرکی بدی نوکرت میشه .
- شهلا جون من پول مفت ندارم که هر کیو نوکرم کنم ،داشته باشم هم هر کیو نوکر خودم نمی کنم ،نوکر هم حرمت داره با پول نمیشه هر نوکری رو خرید .
شیرین که کلا شخصیت پا در میونی داشت گفت :
- چیزه میگم خواهرت نمیتونه طرح هارو ببینه ؟منظور لباساست .
-اون که طراحی نخونده ، خیاط نیست ، قبلا خودم میدوختم .
شهلا -بلدی یک لباس شب برای من بدوزی ؟
شهین خندیدو گفت :اتفاقا منم بهش گفتم لباس تو خونه ای میخوام ...
@romangram_com