#آلا_پارت_148
مجتبی - من ؟ من غلط بکنم.
- غلط تو چی بکنی؟ بیرون رفتن با سلاله یا سردار .« برگشتم دیدم سردار تو مغازه است .هنوز داره حساب می کنه . وای خدا اون خجسته رو ببین ! با حرص صدا کردم : سردار!»
سردار با چشمایی که درشت کرده بود و لبشو گزیده گفت :
- الان میام خانم.
برگشتم دیدم مجتبی و سلاله ریز ریز دارن حرف میزنند ، رفتم جلو تا مچ دست سلاله رو گرفتم سلاله با صدای تیز گفت : مجتبی ، مجتبی ... آی آی ...
مجتبی - عه! سلا.. آلا خانم .... نکن ...« اومد اول دست منو بگیره منصرف شد ، آرنج سلاله رو گرفت»، محکم زدم پشت دستش و مجتبی شوکه گفت : عه!!!
-عه و درد ، اون نامحرم نیست نه ، ولش کن ببینم ، از کی باهمید؟ مجتبی من موذمار بودنی نشونت بدم که صدتا حاجی کنارش بسازه.
مجتبی - یا خدااا! چرا شلوغش میکنی آلا خانم؟
سردار باهول گفت : هیسس ... هیسسسس چتونه؟! آلا ! گفتم اینجا خیابونه .
- خیابون ، با سلاله قرار میذاره بعد میاد دل تورو پر میکنه؟ سلاله من که تو رو میکشم بلوا به پا کردی که مجتبی؟ مجتبی کیه ... آبروی منو سردار و بازی گرفتین ، برید قبرتونو بکنید.
مجتبی - یا حسین ! سردار چی میگه؟
سردار - آلا خانم ! جیغ بزن حرص بخور آفرین ...آلا حامله ای ها...
- ساکت شو ببینم بابا«مچشو کشیدم و سردار کمرمو با یه دستش گرفت و گفت»: زشته ! بریم تو ماشین .
مجتبی - چیز ...« به من با تردید نگاه کرد و گفت»: آخه ماشینو بد جا پارک کردم .
با چشمای گرد شده و حرص گفتم : راه بیفت تو ماشین سردار تا کرک و پرت رو نکندم.
مجتبی با حرص به سلاله گفت : تقصیر توئه ... فکراتو نگاه کن .
- حالا مونده فکرای سلاله رو بفهمی.
سلاله با تعجب گفت : آلا! آلا چی میگی!؟« با صدای آروم گفت»: جون بابا خفه شو آلا!
سردار آرنجمو گرفت و زیر گوشم گفت : گیر نده ، ماخودمون کارمون گیر داره .کینه میکنند.
آرنجمو از توی دستش کشیدم بیرون و نوچ بلندی کرد.
مجتبی - آلا خانم ، به خدا اصلا موضوع اونی که فکر میکنید نیست .
- نه من میخوام ببینم من چه فکری میکنم که شما و سلاله میگید اونی که تو فکر میکنی نیست.
مجتبی به سلاله نگاه کرد و گفت : بابا ما داریم با هم همکاری می کنیم.
با ادایی که صدامو تغییر میداد گفتم : تو رو خدا؟! بعد تو چی !؟ همکاری تو راه رفتن و متر کردن خیابونای تهران؟
مجتبی - بابا شما که خودت اهلی ...
@romangram_com