#آخته_پارت_77

ریحان با تعجب و ته مایه‌ی طنز گفت:

- اون یارو ارزشیه؟ حالا اونم رفت که رفت ولی خدایی این جیگره حیفه!

و دوباره خندید. خواست استارت بزند که انگار چیزی یادش آمده باشد گفت:

- راستی خبری از اون یارو ارزشیه نشد؟!

کمربندم را بستم و گفتم:

- فعلا مطمئن نیستم ولی فک کنم آمارمو داده به بابا اینا!

ریحان که هنوز میخ دوست مهدی بود و عمدا آرام از کوچه خارج می‌شد تا بهتر به قول خودش دیدش بزند گفت:

- دیدی گفتم یارو آدم حسابی نی!

مشتی حواله‌ی شانه‌اش کردم.

- حواست به رانندگیت باشه نکشیمون. گفتم که هنوز مطمئن نیستم!

- مطمئنی نمی‌خواد دیگه وقتی خوانوادت می‌دونن پس گفته!

romangram.com | @romangram_com